جدول جو
جدول جو

معنی خانه براندازی - جستجوی لغت در جدول جو

خانه براندازی(نَ / نِ بَ اَ)
عمل خانه برانداز. خانه برانداختن. رجوع به خانه برانداختن شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

کسی که خانه و زندگانی خود یا دیگری را بر باد دهد. امری یا چیزی که باعث نابود شدن و از بین رفتن خانواده بشود، خانمان برانداز، دودمان برانداز
فرهنگ فارسی عمید
(بَ اَ تَ / تِ)
مسرف. متلف. (ناظم الاطباء). کنایه از کسی که هرچه داشته باشد همه را پاک به باد دهد خواه از آن خود باشد خواه از آن دیگری. و این در مقابل خانه نگهدارباشد. (آنندراج). ولخرج. مبذر، خراب کننده خانه. خانه خراب کن. (شرفنامۀ منیری). ویران کننده خانه. خانه کن. خانه روب. ویران کننده. از بین برنده. نابودکننده. چون، جنگهای خانه برانداز:
حالیا خانه برانداز دل و دین من است
تا هم آغوش که میباشد و هم خانه کیست ؟
حافظ.
، مسافر. سیاح. (از ناظم الاطباء). معشوق. (برهان قاطع) (انجمن آرای ناصری)
لغت نامه دهخدا
تصویری از خانه برانداز
تصویر خانه برانداز
آنکه خانه و خانمان شخص را بر باد دهد، معشوق محبوب
فرهنگ لغت هوشیار
ویرانگر، خانه کن، نابودکننده، مسرف، اسرافگر، ولخرج، مبذر، متلف، بادبدست، محبوب، معشوق
فرهنگ واژه مترادف متضاد